گفتگوی خواندنی با شخصیت «بابابرقی» آگهی محبوب تلویزیونی در دهه ۷۰
خالق و مجری شخصیت «بابابرقی»، آگهی محبوب تلویزیونی در دهه ۷۰ از لزوم فرهنگسازی برای کاهش مصرفبرق میگوید.
به گزارش رسانه خبری و تفریحی😂 زاپاس🚨، پیرمرد با عینک بزرگ و یونیفرم زرد و قرمزش، نماد هشدار و آموزش بود؛ هروقت روی صفحه تلویزیون ظاهر میشد برایمان توصیههای ایمنی داشت یا تذکر میداد که لامپ اضافه را خاموش کنیم، اما حوصلهمان ازدست سفارشها و نصیحتهایش سر نمیرفت. شاید یک دلیلش این بود که بچههای دهههای ۶۰ و ۷۰ با حرفشنوی و نصیحتپذیری بیگانه نبودند، ولی دلیل مهمترش این بود که بابابرقی، حرفش را با روی خوش و آواز میزد. ازش نمیترسیدیم، شعرهایش را حفظ میکردیم و منتظر بودیم آگهیهایش که آیتمهای نمایشی متنوعی بود، از تلویزیون پخش شود تا همراهش بخوانیم: «هرگز نشه فراموش، لامپ اضافی خاموش». خالق آن شخصیت بهیاد ماندنی که در سال ۷۳ متولد شد، حالا پدربزرگی ۷۳ ساله است؛ آقای «علیرضا صبور»، کارمند بازنشسته اداره برق و اهل شیراز، از بابابرقی برایمان میگوید.
شخصیت بابابرقی چطور شکل گرفت؟
من کارمند اداره برق منطقه فارس بودم و در کنار حرفه اصلیام، تئاتر هم بازی میکردم. یکروز مدیرعامل شرکت برق، به سالن تئاتر آمد و اجرای من را دید. خیلی از کارم خوشش آمد و در شبهای بعدی، بقیه نیروهای اداره برق هم از نقاط مختلف استان آمدند و تئاتر ما را تماشا کردند. مدتی بعد مدیرعامل من را صدا کرد و خواست برای اداره برق یک اثر نمایشی و آموزشی تولید کنم. این درواقع جرقه شکلگیری شخصیت «بابابرقی» بود. نحوه اجرای کار، اما از سابقه هنریام الهام گرفت. من خیلی پیش از آن یعنی از سال ۴۶ با تئاتر خیابانی فعالیتهای هنریام را شروع کردهبودم. برای تلویزیون استانی هم چند نماهنگ و برنامه ضبط کردهبودم، ازجمله شخصیتی بود بهاسم «باباشیرازی» که بهاستقبال مسافران نوروزی میرفت و شهرش، شیراز را با آواز به مسافرها معرفی میکرد. مثلا میخواند: «اوی، والا کاکو چقدر قشنگ شهر شیرازه/ دروازه قرآن روی شما همیشه بازه». بهاین ترتیب اسم و آوازخواندنهای باباشیرازی را قرض گرفتم و شخصیت بابابرقی خلق شد.
پیشبینی میکردید کارتان اینقدر بگیرد و اثرگذار شود؟
بله، چون بابابرقی خود من بودم. توصیهها و هشدارهای بابابرقی یک مشت حرف نبود که خطاب به مردم زدهشود بلکه روش و منش خودم در زندگی بود. من در اداره به صرفهجویی در مصرف برق مشهور بودم. از در که وارد میشدم، اولین کاری که میکردم خاموش کردن چراغهای اضافی بود. میگفتم وقتی این سالن با پنج رشته لامپ روشن میشود، چرا بیست رشته لامپ استفاده میکنید و انرژی را مفتمفت هدر میدهید؟ در خانه هم همینطور بودم و یک فرزند و بعدها دوتا نوهام یادگرفتند قدر انرژی برق را بدانند. این بود که کار را با هدف و برنامه شروع کردیم و میدانستیم خوب پیش میرود.
استفاده از موسیقی و بازیگرهای کودک در آگهیها هم نقش مهمی داشت در اینکه مخاطب کودک با کار همراه شود.
بله و ارتباط خوبی هم با گروه مخاطب هدفمان داشتیم. من با گروه موسیقی به مدارس استان و نمایشگاههای شهرهای مختلف سر میزدم و برای بچههای مهدکودکی تا پیشدانشگاهی برنامه اجرا میکردم. بچهها با شخصیت بابابرقی رفیق شدهبودند. وقتی هم که نوهدار شدم، به کمک نوهها توانستم اجراهایم را به سلیقه بچههای آن نسل نزدیکتر کنم. آنها درواقع همکارهایم بودند. وقتی از مهد میآمدند، شعرهایی را که آن روز یادگرفتهبودند، برایم میخواندند. من روی آن شعرها، ترانه مرتبط با مصرف برق میگذاشتم و در مدارس اجرا میکردم.
در آگهیهای فعلی، کاری سراغ دارید که بهاندازه بابابرقی تأثیرگذار باشد و بشود روی ماندگاریاش حساب کرد؟
بهنظرم حالا خیلی روی این دست آگهیها مانور داده نمیشود درحالیکه در شرایط فعلی، خیلی ضروری است که درباره مصرف انرژی به مردم و بهویژه به بچهها آموزش داده شود و در همین راستا، فرهنگسازی صورت بگیرد. تلویزیون امروز هم به کسی مثل بابابرقی نیاز دارد، نه اینکه لزوما من اجرایش کنم. باید از هرکسی که با زیروبم کار آشنا باشد، دعوت شود. من البته همچنان با عنوان «بابابرقی» برنامههای پراکندهای دارم. مثلا چندروز پیش بهدعوت «توانیر» ویدئویی ضبط کردیم، ولی لازم است درست مصرف کردن را بیشتر و بیشتر یادآوری کنیم. نکات سادهای مثل اینکه وقتی توی اتاقی نشستهاید، لامپ اتاقهای دیگر روشن نباشد. کولر را روی دور کند بگذارید و در ساعات اوج مصرف از وسایل برقی پرمصرف استفاده نکنید.
حالا که حدود ۳۰ سال از تولد بابابرقی میگذرد، پیش میآید که شما را به این اسم صدا کنند؟
در شهر خودمان زیاد پیش میآید که مردم من را در کوچه و خیابان بشناسند، چون در مدارس و شبکه استانی، اجراهایی داشتم. چندوقت پیش در بیمارستان، آقای پروفسوری آمد بالای سرم. اشک توی چشمهایش جمع شدهبود. برایم تعریف کرد که یکروز در مدرسهشان برنامهای داشتم که هنوز در ذهنش ماندهاست. با دیدن من به یاد نوجوانیاش افتادهبود. کسانی که حالا از دیدن من ذوقزده میشوند و داد میزنند: «بابابرقی، خودتی؟»، خودشان فرزندانی دارند به سنوسال بچههایی که آنوقتها بابابرقی برایشان برنامه اجرا میکرد.
بابابرقی اینروزهای گرم و کرونایی و بدون برق را چطور میگذراند؟
احتیاط میکنم. بیشتر در خانه میمانم، کمکحال همسرم هستم و اگر برنامهای بهطور آنلاین دعوت شوم، شرکت میکنم. همچنان شعارم همان است که ۳۰ سال پیش میگفتم؛ لامپ اضافی خاموش! در روزهایی هم که برق قطع و وصل میشد، نکات ایمنی را رعایت میکردم. مثلا برای وسایل برقی خانه، رابط گذاشتهام که درصورت قطع برق، خودبهخود ولتاژ را قطع میکند تا به وسایل آسیبی نرسد.
منبع: روزنامه خراسان